کد خبر: ۱۱۳۳۳۷
تاریخ انتشار: ۲۱ مهر ۱۴۰۴ - ۱۹:۵۹

یادداشتی تحلیلی در پاسخ به نوشته‌ی «پایان جنگ‌های مقدس» رحیم قمیشی 

شوشان ـ  سیدعلی حمیده کیش :

  
نوشته‌ی جناب رحیم قمیشی، از آزادگان و نویسندگان صادق سال‌های پس از جنگ، یادداشتی است آمیخته از رنج شخصی، خاطره‌ی تاریخی و نقد سیاسی. او در این متن با صراحتی ستودنی، به پرسش‌هایی می‌پردازد که سال‌ها در ذهن بسیاری از مردم ایران بی‌پاسخ مانده است: چرا جنگ ایران و عراق پس از آزادسازی خرمشهر پایان نیافت؟ چرا تبادل اسرا دو سال و نیم به تأخیر افتاد؟ و چرا تصمیم‌های بزرگ سیاسی، همواره با فشار بیرونی و نه ابتکار داخلی رقم خورده‌اند؟ 
با وجود همدلی با دغدغه‌های انسانی و اخلاقی نویسنده، برای تحلیل منصفانه‌ی این موضوع باید چند نکته‌ی اساسی را از منظر تاریخی و سیاسی روشن کرد. 
۱. درباره‌ی ادامه‌ی جنگ پس از فتح خرمشهر 
ادامه‌ی جنگ پس از خرداد ۱۳۶۱ تصمیمی بود که در فضای پیچیده‌ی سیاسی و امنیتی آن زمان گرفته شد. عراق هنوز بخش‌هایی از خاک ایران را در اشغال داشت، نیروهای صدام در مرزها فعال بودند، و هیچ تضمینی از سوی مجامع بین‌المللی برای عقب‌نشینی کامل یا پرداخت غرامت وجود نداشت. 
پیشنهادهای بین‌المللی آن زمان (از جمله قطعنامه‌ی ۵۱۴ شورای امنیت) به‌صراحت به «مقصر جنگ» اشاره نمی‌کرد و برای ایران که قربانی تجاوز بود، به معنای پذیرش یک صلح تحمیلی تلقی می‌شد. 
از این رو، تصمیم به ادامه‌ی جنگ ـ هرچند بعدها هزینه‌ساز شد ـ در آن مقطع بر اساس منطق «دفاع بازدارنده» گرفته شد، نه صرفاً از سر لجاجت سیاسی. نباید با نگاه امروز، همه‌ی تصمیم‌های آن دوران را با معیار آرامش امروز قضاوت کرد. 
۲. درباره‌ی تأخیر در تبادل اسرا 
قمیشی به درستی به رنج طاقت‌فرسای اسرا و خانواده‌های آنان اشاره کرده است. اما واقعیت میدانی تبادل اسرا بسیار پیچیده‌تر از یک تصمیم یک‌طرفه بود. در بسیاری از مقاطع، طرف عراقی نیز از اسرا به‌عنوان ابزار فشار سیاسی استفاده می‌کرد. 
اختلاف بر سر «تبادل همزمان و برابر» یا «تبادل مرحله‌ای» میان دو کشور جدی بود و سازمان‌های بین‌المللی نیز در مدیریت آن ناتوان بودند. هرچند می‌توان نقد کرد که ایران در این روند می‌توانست انسانی‌تر و سریع‌تر عمل کند، اما نباید این واقعیت را نادیده گرفت که بازی اسرا بخشی از معادله‌ی بزرگ‌تر جنگ سرد و معادلات منطقه‌ای بود، نه صرفاً تصمیم شخصی یا حیثیتی مقامات ایرانی. 
۳. درباره‌ی مذاکرات امروز با آمریکا 
قمیشی با کنایه می‌نویسد که «عامل آغاز مذاکره با آمریکا ترامپ بود»، و از آن نتیجه می‌گیرد که ایران همیشه دیر و به اجبار تن به صلح می‌دهد.اما باید توجه داشت که ساختار سیاست خارجی جمهوری اسلامی، برخلاف دوران جنگ، اکنون بر پایه‌ی موازنه‌ی قدرت، امنیت منطقه‌ای و فشار اقتصادی شکل گرفته است. 
گفت‌وگو با آمریکا یا هر قدرت دیگری، نه از سر ضعف، بلکه بخشی از دیپلماسی فعالِ بقا و منافع ملی است. همان‌گونه که ایالات متحده نیز در نهایت به ضرورت مذاکره با ایران اذعان کرد. بنابراین، اگرچه شاید زمان آغاز این گفت‌وگوها دیر بوده باشد، اما اصل ورود به مسیر تعامل را نمی‌توان تحقیرآمیز یا تحمیلی دانست؛ بلکه نشانه‌ی بلوغ سیاسی است. 
۴. مسئله‌ی ایدئولوژی و مردم 
نویسنده با تلخی از «نظام‌های ایدئولوژیک» سخن می‌گوید و اینکه چگونه حاکمان تصمیم‌های خود را به خدا نسبت می‌دهند. این نقد تا حدی قابل فهم است، اما نباید فراموش کرد که انقلاب اسلامی، برخلاف بسیاری از نظام‌های ایدئولوژیک قرن بیستم، برآمده از اراده‌ی مردمی و نه کودتا یا اشغال بود. 
در بستر چنین نظامی، ایدئولوژی بخشی از هویت ملی و تاریخی مردم بود، نه صرفاً ابزار قدرت. مشکل اصلی، نه ایدئولوژی به خودی خود، بلکه فقدان نقدپذیری و شفافیت در ساختار اجرایی و تصمیم‌گیری است ، امری که هر نظامی، دینی یا غیردینی، باید در برابر آن پاسخ‌گو باشد. 
۵. سخن پایانی 
یادداشت قمیشی یادآور این حقیقت است که هیچ پیروزی نظامی یا سیاسی، اگر با رنج مردم همراه باشد، افتخارآمیز نیست.اما در عین حال، تحلیل تاریخی باید منصفانه و چندوجهی باشد. تصمیم‌های سخت آن دوران، اگرچه در بسیاری موارد قابل نقدند، لزوماً ناشی از «سودجویی یا بی‌رحمی» نبودند. 
تاریخ ایران پر است از تصمیم‌هایی که میان بد و بدتر گرفته شده‌اند؛ و شاید ارزشمندترین کار امروز، نه محاکمه‌ی گذشته، بلکه یادگیری از آن برای ساخت آینده‌ای کم‌هزینه‌تر باشد. 
نتیجه: 
رحیم قمیشی با نوشته‌ی خود وجدان تاریخی ما را بیدار می‌کند؛ اما برای فهم ریشه‌های آنچه گذشت، باید همزمان صدای او و اسناد رسمی، سخنان تصمیم‌گیران، و شرایط بین‌المللی آن روز را با هم دید. حقیقت، همیشه چندلایه است؛ و عدالت تاریخی در گرو دیدن همه‌ی لایه‌هاست. 

نظرات بینندگان